English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 229 (2168 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
grade U نوع درجه بندی کردن
grades U نوع درجه بندی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
graduate U درجه بندی کردن
graduates U درجه بندی کردن
graduating U درجه بندی کردن
rate U درجه بندی کردن
rates U درجه بندی کردن
dial U تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dialed U تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dialled U تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dials U تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
rating U طبقه بندی کردن درجه بندی
ratings U طبقه بندی کردن درجه بندی
grade U درجه بندی کردن
grade U درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
grades U درجه بندی کردن
grades U درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
rank U درجه دادن دسته بندی کردن
ranked U درجه دادن دسته بندی کردن
ranks U درجه دادن دسته بندی کردن
segregation U جدا کردن درجه بندی کردن
downgrade U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
echelonment U درجه بندی کردن
gaduate U درجه بندی کردن تغلیظ کردن
gradate U درجه بندی کردن مخلوط کردن
grader U ماشینی که برای درجه بندی کردن مواد و محصول بکارمیرودو بانها شیب منظم میدهد
Other Matches
evaluation rating U درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
carpet classification U طبقه بندی [درجه بندی] فرش
regrade U تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
ratings U درجه بندی
grade U درجه بندی
gradations U درجه بندی
scale U درجه بندی
calibrate U درجه بندی
scaling U درجه بندی
graduation U درجه بندی
grading U درجه بندی
gradation U درجه بندی
grades U درجه بندی
calibrates U درجه بندی
calibrated U درجه بندی
calibrating U درجه بندی
rating U درجه بندی
calibration U درجه بندی
logarithmic scale U درجه بندی لگاریتمی
grade U درجه بندی رتبه
calibration constant U ثابت درجه بندی
ratee U درجه بندی شونده
intergradation U درجه بندی داخلی
rater U درجه بندی کننده
graduation line U خط درجه بندی شده
rating scale U مقیاس درجه بندی
calibration error U خطای درجه بندی
credit rating U درجه بندی اعتبار
linear scale U درجه بندی خطی
scscalable U قابل درجه بندی
performance rating U درجه بندی عملکرد
merit rating U درجه بندی شایستگی
grades U درجه بندی رتبه
peer rating U درجه بندی همسالان
rating schedule U مقیاس درجه بندی
calibration curve U منحنی درجه بندی
graphic rating scale U مقیاس درجه بندی نگارهای
unscourced wool U پشم درجه بندی نشده
dan gup jeado U سیستم درجه بندی تکواندو
tricked U درجه بندی عدسی دوربین
tricking U درجه بندی عدسی دوربین
forced distribution rating U درجه بندی با توزیع معین
maximum scale value U مقدار درجه بندی حداکثر
trick U درجه بندی عدسی دوربین
suppliers rating U درجه بندی نمودن فروشنده ها
direct reading dial U درجه بندی برای قرائت مستقیم
dial collar U طوقه یا حلقه درجه بندی شده
grand division U مقیاس درجه بندی بزرگ طبلک
graduate collar U حلقه یا طوقه درجه بندی شده
degree of difficulty U درجه بندی حرکات مشکل شیرجه
color value U درجه بندی رنگ ها بر حسب تیره و روشن بودن
vernier U درجه یا تقسیم بندی فرعی تقسیم بدرجات جزء
groups U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
group U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grades U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
laggin U اب بندی کردن اب بندی ناوها
compass rose U دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
gift wrap U بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
beam attack U تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
declassification U از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
shoulder patch U درجه روی بازوی درجه داران
elevation indicator U صفحه مدرج درجه طبلک درجه
sighting bar U ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
superelevation U درجه ارتفاع درجه بلندی
third-class U درجه سوم بلیط درجه 3
third class U درجه سوم بلیط درجه 3
pegs U کوشش کردن درجه
peg U کوشش کردن درجه
sighting leaf U ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
peering U هم درجه کردن بدرجه اشرافی
miter U گوشه 09 درجه را نصف کردن
conferred a degree U درجه دانشگاهی اعطا کردن
peered U هم درجه کردن بدرجه اشرافی
void U از درجه اعتبار ساقط کردن
peer U هم درجه کردن بدرجه اشرافی
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
set U بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
setting up U بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
sets U بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
rigged U نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rig U نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
revamp U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamped U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamps U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamping U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
rigs U نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
degrades U کم کردن درجه خفیف کردن
degrade U کم کردن درجه خفیف کردن
bumbled U اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
bumble U اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
To do something slapdash. U کاری را سرهم بندی کردن ( سمبل کردن )
bollix U سرهم بندی کردن قاطی پاتی کردن
overpacking U دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
bumbles U اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
zeroes U قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
zero U قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
zeros U قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
classifications U طبقه بندی کردن طبقه بندی
classification U طبقه بندی کردن طبقه بندی
word warp U فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
sealing U اب بندی کردن
caulk U اب بندی کردن
underpinned U پی بندی کردن
to nails up U سر هم بندی کردن
to make a muddle of U سر هم بندی کردن
to take a snack U ته بندی کردن
underpins U پی بندی کردن
to pin up U بی بندی کردن
underpin U پی بندی کردن
batten down U اب بندی کردن
lacevi U بندی کردن
to mull a mull of U سر هم بندی کردن
seal U اب بندی کردن
seals U اب بندی کردن
to make a mess of U سر هم بندی کردن
sorts U دسته کردن طبقه بندی کردن
resorted U جدا کردن طبقه بندی کردن
vamp U وصله کردن سرهم بندی کردن
grade U طبقه بندی کردن کلاسه کردن
break down U تجزیه کردن طبقه بندی کردن
resorts U جدا کردن طبقه بندی کردن
partitions U جدا کردن جزء بندی کردن
resort U جدا کردن طبقه بندی کردن
partition U جدا کردن جزء بندی کردن
sorted U دسته کردن طبقه بندی کردن
typed U ماشین کردن طبقه بندی کردن
sort U دسته کردن طبقه بندی کردن
portions U تسهیم کردن سهم بندی کردن
portion U تسهیم کردن سهم بندی کردن
to put on U شرط بندی کردن تحمیل کردن
type U ماشین کردن طبقه بندی کردن
grades U طبقه بندی کردن کلاسه کردن
types U ماشین کردن طبقه بندی کردن
systematization U رده بندی کردن
impone U شرط بندی کردن
to erect into U دسته بندی کردن به
compartmentation U تقسیم بندی کردن
paginate U صفحه بندی کردن
ranks U رتبه بندی کردن
systemize U طبقه بندی کردن
categorizing U دسته بندی کردن
ranked U رتبه بندی کردن
bunlge U سرهم بندی کردن
groupage U دسته بندی کردن
impost U تعرفه بندی کردن
packs U بسته بندی کردن
aggroup U طبقه بندی کردن
schedule U زمان بندی کردن
scheduled U زمان بندی کردن
pack U بسته بندی کردن
triangulation U مثلث بندی کردن
rationing U جیره بندی کردن
rank U رتبه بندی کردن
paricle size analysis U دانه بندی کردن
break down U تقسیم بندی کردن
layers U طبقه بندی کردن
graduate U تقسیم بندی کردن
layer U طبقه بندی کردن
subsuming U رده بندی کردن
subsumes U رده بندی کردن
subsumed U رده بندی کردن
subsume U رده بندی کردن
schedules U زمان بندی کردن
jerry build U سرهم بندی کردن
parceling U بسته بندی کردن
phrase U کلمه بندی کردن
categorizes U رده بندی کردن
categorized U دسته بندی کردن
categorized U طبقه بندی کردن
categorized U رده بندی کردن
classify U طبقه بندی کردن
categorize U دسته بندی کردن
categorize U طبقه بندی کردن
categorising U دسته بندی کردن
categorising U طبقه بندی کردن
categorising U رده بندی کردن
categorises U دسته بندی کردن
categorises U طبقه بندی کردن
categorises U رده بندی کردن
categorised U دسته بندی کردن
categorizes U طبقه بندی کردن
groups U دسته بندی کردن
phrased U کلمه بندی کردن
packet U بسته بندی کردن
phrases U کلمه بندی کردن
categorizing U طبقه بندی کردن
packets U بسته بندی کردن
categorizing U رده بندی کردن
classifies U رده بندی کردن
classifies U دسته بندی کردن
classifies U طبقه بندی کردن
classify U رده بندی کردن
categorizes U دسته بندی کردن
classify U دسته بندی کردن
categorised U طبقه بندی کردن
categorised U رده بندی کردن
boggle U کارسرهم بندی کردن
Recent search history Forum search
2New Format
1Potential
1A hero can affect on the people.
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1ترجمه ی stirling numberبه انگلیسی؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com